منبع: تذكرة الخواص‏؛ سبط ابن جوزی: ص252

لَمّا رَآهُمُ الحُسَينُ عليه السلام مُصِرّينَ عَلى قَتلِهِ، أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ، وجَعَلَهُ عَلى رَأسِهِ، ونادى: بَيني وبَينَكُم كِتابُ اللّهِ، وجَدّي مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله، يا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمي؟! . فَالتَفَتَ الحُسَينُ عليه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ يَبكي عَطَشاً، فَأَخَذَهُ عَلى يَدِهِ، وقالَ: يا قَومِ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَينُ عليه السلام يَبكي ويَقولُ: اللّهُمَّ احكُم بَينَنا وبَينَ قَومٍ دَعَونا لِيَنصُرونا فَقَتَلونا. فَنودِيَ مِنَ الهَوا: دَعهُ يا حُسَينُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّة.

ترجمه: وقتى حسين عليه السلام ديد كه آنها بر كُشتن او پافشارى مى‏كنند، قرآنى را گرفت و آن را باز كرد و بر سرش نهاد و ندا داد: «كتاب خدا و نيز جدّم محمّد، فرستاده خدا، ميان من و شما [، داورى كند]. اى مردم! براى چه خونم را حلال مى‏شمريد؟! .». همچنين حسين عليه السلام، به سوى يكى از كودكانش كه از تشنگى مى‏گريست، رفت. او را بر سرِ دست گرفت و گفت: «اى قوم! اگر بر من رحم نمى‏كنيد، بر اين كودك، رحم كنيد». در اين حال، مردى از آنان، تيرى به سوى او انداخت و ذبحش كرد. حسين عليه السلام مى‏گريست و مى‏گفت: «خدايا! ميان ما و گروهى كه ما را دعوت كردند تا ما را يارى دهند، امّا ما را كُشتند، داورى كن». در اين هنگام، از آسمان، ندايى رسيد: «او را وا گذار اى حسين، كه او را در بهشت، شير مى ‏دهند»


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تعمیرات حرفه ای خودرو مخصوص تعمیر کاران حوله تن پوش کارگاه کوچک من اخبار اطلاعات و ورزش بلاگ انتخاب سنتر فروشگاه ((دنیای کاغذ)) فضای مجازی آموزش زبان آلمانی قالب آزمایشی اوشیدا 3